ایا با مشخصات ارامگاه
کوروش اشنا هستید؟
پاسارگاد یا دشت مرغاب جلگه مرتفعی است در شمال غربی استان فارس که در دامنه تپه ها و کوه های منشعب از جبال زاگرس واقع شده است.شکل آن به مستطیلی می ماند که در شمال ۱۲-۱۰ کیاومتر عرض دارد و در شرق و غرب حدود ۲۵ کیلومتر طول دارد و قسمت پایینی آن (در واقع در جنوب غرب) نوک تیز می شود. و به تنگی منتهی می گردد که ۱۲ کیلومتر طول و ۲۰۰ تا۵۰۰ متر عرض دارد و « تنگ بلاغی» خوانده می شود و پاسارگاد را از کوتاهترین راه به جلگه سیوند می رساند.
هنگامی که در ۷۵ کیلومتری تختجمشید، راه اصلی اصفهان به شیراز را به سوی پاسارگاد ترک میکنیم و از میان درختان بلند و سرسبزی که بر این راه خاطرهانگیز سایه افکندهاند، پیش میرویم؛ به نظر میآید که در اعماق تاریخ دور و دراز و پر فراز و نشیب و رنگارنگ این سرزمین کهن فرو میرویم. رونالد کنت بر این باور است که گونه فارسی باستان نام پاسارگاد، «پَـئیشییا اووادا» بوده که معنی «جایگاه نوشته/ نوشتارخانه» را میدهد و در کتیبه داریوش در بیستون هم بکار رفته است.
پاسارگاد، نشستنگاه و جایگاه گردهماییهای همگانی و محل تقویم آفتابی رسمی کشور (بنای معروف به زندان سلیمان)، آرامگاه کوروش بزرگ و به احتمالی ضعیف پایتخت همو و پسرش کمبوجیه دوم بوده است. با توجه به نظر رونالد کنت، کاملا ممکن است که منظور از «گنجنبشت/ کتابخانه استخر» و سوزانده شدن آن بدست اسکندر که به فراوانی در تاریخنامههای سدههای میانه دیده میشود، همان پاسارگاد بوده باشد و به این ترتیب ممکن است که پاسارگاد، یک فرهنگستان یا همان کتابخانه بزرگ استخر بوده باشد.
به موجب گزارشهای تاریخنگاران گذشته و نیز برخی شواهد بدست آمده، همه بناهای پاسارگاد در میان باغی زیبا و سرسبز و سرشار از آب روان واقع بودهاند و امروزه هم در فصل بهار گونههای متعدد و متنوعی از گلها و گیاهان صحرایی در این منطقه میروید. این باغها نمونه «پردیس» هایی است که در ایران رونق و رواج چشمگیری داشته و واژههای «فردوس» و «پارک» از همان واژه ایرانی «پردیس» برگرفته شدهاند.
اولین بنایی که در بدو ورود به محوطه تاریخی حفاظت شده پاسارگاد با آن مواجه می شویم بنایی موسوم به آرامگاه کوروش بزرگ می باشد ، این بنا ساخته شده از قطعات سنگ های بزرگ سفید آهکی است که روی هم قرار داده شده اند و صفه آرامگاه را که متشکل از شش ردیف پلکان مرتفع است و همچون هرم خودنمایی می کند را ایجاد می کنند. از شش طبقه صفه ارتفاع طبقه زیرین ۶۵/۱متر، طبقه دوم و سوم هرکدام ۰۵/۱ متر و ارتفاع سه طبقه دیگر هرکدام ۵/۵۷ سانتی متر می باشد. مساحت اولین طبقه صفه ۳۵/۱۳ در ۳۰/۱۲ متر می باشد، در حالی که مساحت طبقه ششم که اتاق آرامگاه بر روی آن قرار دارد ۴۰/۶ در ۳۵/۵ متر است.
قطعات سنگ ها را با بست های آهنی دم چلچله ای ( خاص هنر هخامنشی ) وصل کرده اند و از هیچ گونه ملاتی جهت اتصال سنگ ها به هم استفاده نکرده اند. سنگها که از معدنی در شمال خاوری سیوند بدست آمده، در قطعات بسیار بزرگ که گاه وزن هر کدام آنها به دهها تن میرسد، به شیوه خشکهچین بر روی هم چیده و بنا گردیده است. این قطعات آهنی در طول زمان از چشم سارقان پنهان نمانده است. با این همه و علیرغم گذشت بیش از ۲۵۰۰ سال از عمر ساختمان و پشت سر گذاردن زمینلرزهها و حادثههای دیگر طبیعی و انسانی، بنای آرامگاه کوروش بزرگ همچنان سالم و پایدار و استوار بر جای مانده و نشانهای است از توانمندیها و شایستگیهای معماران، دانشمندان و صنعتگران ایرانی در ایران باستان.
در حال حاضر ارتفاع آرامگاه از سطح زمین ۱۰/۱۱ متر می باشد. اندازه اتاق آرامگاه ۱۱/۳در۱۷/۲ متر و بلندای آن ۵/۳۲۷ سانتی متر می باشد.این اتاق در گذشته درسنگی داشته است. ضخامت دیوارهای این اتاق ۵۰/۱ متر می باشد. دیوارهای اتاق بسیار ضخیم ساخته شدهاند. بطوری که پس از ورود به اتاق در مییابیم که اندازههای داخلی آن کمی بیشتر از ۲ متر در ۳ متر است.
هرتسفلد برای نخستین مرتبه متوجه می شود که اتاق دارای دو در بوده و سوراخ های پاشنه درها مشخص است. احتمالا دارای دو در سنگی بزرگ که بر روی همدیگر قرار میگرفتهاند، بسته میشده است. چنین درهایی که به سختی باز و بسته می شوند، معمولا برای بناهایی بکار میرفته است که قرار نبوده رفت و آمدهای زیادی به درون آن انجام پذیرد. این درها نزدیک به ۱۳۰ سانتیمتر بلندی داشته و ورود به اتاق با خم شدن امکان پذیر میشده است. داخل اتاق بسیار ساده و کف و سقف آن هر کدام از دو قطعه سنگ بزرگ و ضخیم پوشیده شده است.قسمت شیب دار بالای اتاق که دو قسمت می شود دارای ۷۵/۴ متر طول و ۸۵ سانتی متر ارتفاع است. در نتیجه وجود این سقف مسطح بر بالای اتاق و در زیر شیروانی، در مییابیم که میبایست اتاق دیگری در میان این دو سقف وجود داشته باشد. این اتاق فوقانی کوچک هیچ راهی به بیرون ندارد و پیدایی آن در سال ۱۳۳۸ خورشیدی با کوشش شادروان استاد علی سامی ( رئیس مؤسسه باستانشناسی تختجمشید که پژوهشهای تختجمشید و پاسارگاد، دین زیادی به ایشان دارد و هرگز کسی نتوانست جای خالی او را پر کند) انجام پذیرفت. به نظر ایشان، این اتاق سنگی جایگاه اصلی دو تابوت سنگی است که در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. یکی از این تابوتها چند سانتیمتر کوچکتر از دیگری است. در هیچکدام از این دو تابوت چیزی یافت نشده است.
هر چند که به نظر میرسد کندهکاریهای تابوتمانندی که در درون تختهسنگهای بام زیرین و داخلی بنا انجام شده است، شیوهای برای سبک کردن آن بوده باشد؛ اما بعید نیست که با توجه به اندازههای آنان که برابر با قد و هیکل آدمی است، آنگونه که استاد سامی بیان داشتهاند، تابوتهای کوروش بزرگ و «کاساندان» بانوی او بوده باشند. در اطراف و درون آرامگاه هیچ گونه آذین و نگارهای وجود ندارد و تنها در نمای سردر سهگوش زیر شیروانی و بالای در ورودی، نقش بسیار کم رنگی از نگاره یک گل دوازده گلبرگی متداول هخامنشیان نگاشته شده است. علاوه بر این هیچ گونه کتیبه و نبشتهای نیز در آرامگاه یافت نشده است. اما آریان مورخ یونانی گزارش کرده که در آرامگاه کورش کتیبهای «به خط ایرانی» به این مضمون دیده شده است: «ای مرد! من کورش هستم، پسر کمبوجیه، من شاهنشاهی پارسیان را بنیاد گذاشتم. من بر آسیا فرمان راندم، اینک بر من رشک مبر». آریان و همچنین استرابو، مورخ دیگر یونانی به نقل از آریستوبولوس وضعیت داخل مقبره را نیز به اختصار توصیف کردهاند. بر پایه گفتار آنان در اتاق آرامگاه یک تخت زرین با تابوتی زرین و میز و ساغرهایی وجود داشته است.
البته در درون آرامگاه و بر سنگهایی در پیرامون آن، کتیبههایی مذهبی و نیز طرحی از یک محراب تراشیده شده که به دوره حکومت اتابکان فارس مربوط میشود. در آن زمان از این مکان بعنوان مسجد استفاده میشده است! در دورهای نیز که تا همین اواخر ادامه داشته است، این بنا را به عنوان «قبر مادر سلیمان» میشناختهاند. به هر حال همین معروفیت و اشتهار سبب گردید که پایتخت و آرامگاه کوروش بزرگ شاهنشاه عظیم الشأن پارسی از انهدام به دست عرب ها مصون بماند و ایرانیان امروز بتواند در دل این اثر و سایر آثار هویت گمشده خویش را جستجو کرده و آن را به یاد آورند.
امروزه در پاسارگاد تنها یک کتیبه کامل که در چند جای مختلف بر دیوار کاخها نوشته شده است، دیده میشود. این کتیبهها در دو سطر به زبان و خط فارسی باستان، یک سطر ترجمه عیلامی و یک سطر ترجمه اکدی (بابلی نو) نگاشته شدهاند: «اَدَم کوروشَـ(ـه)، خشایَـثییَـه، هخامنیشییَـه – من کورش، شاه، هخامنشی». از این کتیبه نسخه دیگری بر بالای سنگنگاره مرد بالدار بوده است که در فاصله سالهای ۱۲۴۰ تا ۱۲۵۳ خورشیدی ناپدید شده است.
ارامگاه کورش، فرازندهترین و در عینحال سالمترین بنای پاسارگاد است. این سازه باشکوه طرحی بسیار باوقار، گیرا، متوازن و متناسب را عرضه میدارد. طرح این گونه آرامگاه برخلاف نظر برخی محققان، در ایران ناشناخته نبوده است. این که گفته میشود چنین بامهای شیبدار در ایران رایج نبوده و از نواحی شمال باختری به ایران رسیده است، ناشی از نبود آگاهیهای پیشین در زمینه نمونههای دیگر چنین بامهایی در سراسر ایران است که حتی در گورخانههای پیش از تاریخی نیز بدست آمده است.